نوشته اردشير كشاورز
بخش صد و هیجده
درنوبت پیشین پیرامون بررسی علل شکست فضاحت بار نیروی سی هزارنفری و یا شاید بیشتر و کمتر شاهزاده ی مخبط قاجار ، سالارالدوله در برابر دوهزار نیروی مجاهدان ارمنی و سواران بختیاری که از جبهه ی شمال فاتح و پیروز بازگشته و شادمان از غلبه ی بر سپاهیان شمال همراه محمد علی شاه مخلوع که تجهیز و تسلیح و تمهید مقدمات لازمه ی آن توسط دولت روس تزاری صورت گرفته بود و بعد از مأموریت شمال ـ فیروزکوه ـ ورامین و مناطق نور و کجور و کالجور و … و … به جلوی سالارالدوله اعزام شده بودند ، مواردی از علت های شکست بررسی . نگاشته شد .
و گفتیم که معاندان و مخالفان ، حسد بران و دیگر اشخاص
مغرض و مفسد و چند چهره با توجه به تفویض مقام سپهسالاری کل نیروهای عشایری ، شهری و افواج رزمی دولتی ، تجمیع افراد و کسان و بزرگان و تابعان جمعیت های کُرد و لک و لر از جانب
سالار الدوله به داوودخان سردار مظفر کلهر با اعطای لقب جدید امیراعظم ، ایلخان کلهر ، پیرایه هایی
بر شکست سپاه بی انضباط و بی انسجام سالارالدوله بربسته و مضمون های ناکوکی را نامتناسب و ناموزون کوک کرده و شهرت داده و در افواه عمومی انداختند که لطف علیخان امیر مفخم بختیاری مبالغی اسکناس تقلبی و جعلی و یا به روایتی دیگر لیره ی قلب درحدود یکصد هزارتومان برای داوودخان کلهر فرستاده بود تا ایلخان کلهر در رویارویی با نیروهای دولتی تظاهر به شکست سپاه عشایری سالارالدوله تحت فرمان خود یعنی ایلخان کلهر کرده و درهنگامه ی گرم نبرد بگریزد.
و وقتی سپهسالار کل اردوی شاهزاده بی غیرت قجر تعمداً بگریزد مشخص است نه از تاک نشان خواهد ماند و نه از تاک نشان و این شکست و گریز و بالا آمدن
ننگ فرار نتیجه ی پرداخت منات های روسی به داوودخان کلهر تلقی شود که در اختیار او قرارداده بودند و او خود را شکست خورده بداند و بسیاری از این خزعبلات بی پایه و اساس که دشمنان ناراست و بی کردار علیه امیراعظم ایلخان کلهر کوک کردند ،
در حالیکه موارد مذکور در کلیت خود بی اساس ، مجعول ، ساخته ی اندیشه و اذهان بیمار و فرومانده ی
معاندان بود و خوشبختانه در هیچ یک از منابع مستند مورد وثوق و اطمینان دست اول تاریخی چون کتاب ارزشمند تاریخ مشروطه ایران و کتاب تاریخ هیجده ساله ی آذربایجان سید احمد کسروی که از امهات کتب واجد اعتبار و ارزش تاریخی از موارد دروغین برشمرده شده ی فوق هرگز ذکری نشده است ، چرا که به شهادت مستندات تاریخی داوودخان سردار مظفر ایلخان کلهر شخصیتی
راست اندیش ، واقع بین ، درست کردار ، مورد اعتماد و از همه بالاتر مورد عنایت حق که خود همیشه
می گفته است : من داوود پسرعباس این ثروت و مال و مکنت را خداوند به من داده و به دشمنان خود واگویه اش این بود که با خدا ستیزه نکنید ، لذا با این
تفاسیر تفاصیلی و آن ثروت گزاف و هنگفت که دوست و دشمن برآن صحه نهاده و این قلم در کتاب امیر مخصوص کلهر به آن پرداخته است ، داوودخان نیازی به یکصدهزار تومان وجه نقد و یا پول ،
لیره تقلبی و منات روسی نداشته تا خود را رسوای تاریخ کرده باشد و این برداشت ناصحیح از کردار راستین شخصیت خداترس داوودخان کلهر ، به واقع دور بوده است.
دکتر ملک زاده در تحلیل قضایای مترتب بر شکست سپاه سالارالدوله نوشته است :
« از عبداله خان امیرنظام همدانی (عبداله خان امیرنظام قراگوزلو برادر ابوالقاسم میرزایی ناصرالملک نایب السلطنه احمدشاه و پدر حسینعلی خان قراگوزلوی همدانی ) شنیدم که می گفت : من در نوبران نزد سالارالدوله بودم عده ای که همراه
داشت از بیست و دو هزار نفر متجاوز بود ، در این صورت قوه ی دشمن از حیث عده سه برابر عده ی ما ( کمتر ) بود.
روز سوم شوال 1329 قمری ، اردوی سالارالدوله شکست خورد و هر دسته به طرفی فرار کردند ، در همدان از علی خان زنگنه (امیرکل یا علی اعظم زنگنه ) پرسیدم روزی که اردوی سالارالدوله شکست خورد ، دیدم دویست نفر سوار به طرف سالارالدوله می روند ،سالارالدوله به داوودخان امیراعظم کلهر ، پیغام داده بود دویست نفر سوار برای من بفرست
تا به اردو بیایم ، البته از چنین رییس اردویی بیش از
آنچه گذشت نباید توقع داشت و همین که سالارالدوله شنید اردویش شکست خورده ،سوار مادیان
صحرانورد معروفش شد و با عجله راه فرار پیش گرفت و به طرف همدان رفت . » (1)
اما پیرامون همین موردی که دکتر مهدی ملک زاده فرزند سید نصراله ملک المتکلمین بهشتی خطیب انقلاب و صاحب مجلدات چند جلدی کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت ایران از عبداله خان امیرنظام همدانی و امیرکل شنیده و در کتاب خود نقل
کرده و آورده است ، در یادداشت های سالاراقبال درج در کتاب امیرمخصوص کلهر به این قلم چنین آمده است :
« نامه ای از سالارالدوله (شاهزاده همیشه دور از میدان جنگ به انتظار فتح و یا شکست اردوی خود می ماند ) به مرحوم جدم رسید که من تأمین جانی ندارم ، داوودخان پس از خواندن نامه سالارالدوله ،
به طبال های اردو دستور می دهد طبل بکوبند و خود از اردو خارج می شود و یک فرسنگ که دور می گردد به عباس خان می فرماید بروید این درویش (منظور سالارالدوله بوده است ) را بیاورید که سخت پاگیرمن شده ، این را بنویسم که خواننده عزیز بدانند ، وقتی طبل زده می شد و سردار اردو از درون سپاه و یا اردوی خود خارج می گردید ، رسم برآن بوده است که هر آنچه سرکردگان یا فرماندهان اردو نیز از اردو خارج می شدند و از این روی پانصد سوار نخبه که جان اردو محسوب می شدند ، همراه سرداران نیز از سپاه جدا شده و از اردو خارج
می گردند.
جدم (منظور داوودخان کلهر است ) به عباس خان می گوید این سوارها را بردارید و بروید ، این درویش کثیف را بیاورید ، ایشان (عباس خان سردار اقبال امیر مخصوص بعدی ) می گوید : پدرجان ، اگر من پانصد سوار را ببرم و بعد از رفتن من اتفاقی افتاد و دشمن رسید ، شکست دهنده ی دشمن همین پانصد سوار می توانند باشند ، برای خاطر خدا اجازه فرمایید یکی از سردارها با ده سوار برود و به فرمایش خودتان این درویش را برداشته و بیاورد ، ولی جدم نمی پذیرد و می گوید : معطل نکن ، دیر می شود ، فوری حرکت کنید ، او را بیاورید .
بعد از رفتن عباس خان ، طولی نمی کشد دشمن پیش می آید و جنگ سختی درمی گیرد . دراین جنگ نظرعلی خان رییس ایل پیشکوه لرستان ،سخت
ایستادگی به خرج می دهد ،علی اکبرخان عمویم با مقابله و حملات سخت ، قوای دشمن را به که به جلو آمده بود عقب می رانَد ، اما رگبار و آتش مسلسل
و توپ ، امان از سواران رشید او می بُرد که اغلب کشته
و یا رخمی می شوند. » (2)
این عمل ، یعنی دور شدن از مرکز جنگ همراه سواران
زبده که همراه عباس خان جهت آوردن سالارالدوله از صحنه درگیری ها کنار رفته ، ولو در اندک زمان و قلیل مدت هم بوده باشد …
ادامه دارد
ـــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت های ارجاعی :
1- تاریخ انقلاب مشروطیت ایران ، دکتر مهدی ملک زاده ، کتاب هفتم ـ پیشین ـ ص 1442 ـ البته دکتر ملک زاده خود نیز همین مورد را با قلم خود متذکر شده است.
2- یادداشت های سالار اقبال در کتاب امیر مخصوص کلهر ، جلد اول ـ پیشین ـ صص 52-53 ،
از سالار اقبال و 192 و 193 از کتاب امیرمخصوص کلهر .
دراین جنگ بوده است که تعدادی از سواران رزمنده کلهر از جمله خان جان خان منیشی برادر فرج اله خان شجاع السلطان و محمد خان عموی آنان کشته می شوند.